- درزی کردن
- خیاطی کردن خیاطت
معنی درزی کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکار شدن فاش گردیدن: عاقبت مطلب درز کرد
کنایه از آشکار شدن و فاش شدن راز یا مطلبی
مثل پدر دلسوزی کردن: در حق فلان پدری کن
سر گرم شدن ببازی، مشغول شدن بچیزی سر گرم شدن بچیزی گذراندن وقت، قمار کردن
گرفتن و بردن مال و پول کسی به زور یا بمکر و فریب سرقت کردن
ممتد کردن طولانی کردن، چیزی را پهن کردن گستردن، شکنجه کردن بفلکه بستن
آمیختن، مختلط کردن
مرمت کردن، ساختن
ستیزیدن، خواهان شدن پاتکاردن
داویدن
آرزو بردن آرزو داشتن
پنهان کردن سر پشت دیواری و سپس بیرون کردن سر و گفتن دالی برای خندانیدن کودکان
بدرجات عالی رسیدن
مخلوط کردن، آمیخته کردن
کنایه از به خوبی یا بدی شهرت پیدا کردن، برای مثال به گفتار کرسیوز بدنهان / درفشی مکن خویشتن در جهان (فردوسی - ۲/۳۵۴)
ساختن، آماده کردن، تربیت دادن
کرای چیزی یا کاری را کردن کنایه از به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن، برای مثال اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابن یمین - ۵۱۳)
مضایقه کردن از دادن چیزی به کسی، خودداری از کمک کردن به کسی، دریغ داشتن
چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سر گرم ساختن، به تفنن کاری کردن، قمار کردن، کاری به قصد تفریح یا ورزش انجام دادن
منجمد نمودن
غلبه کردن گرما بر مزاج کسی: ... گرمیش کرده، علاقه نشان دادن مهر ورزیدن: میر با تو زخوی نیک بدل گرمی کرد گرچه رد سرما با میر نرفتی بسفر. (فرخی)، خشمگین شدن عصبانی شدن
دلیری نمودن دلاوری کردن: سر نیزه ها را برزم افکنید زمانی بکوشید و مردی کنید. (شا)
ممارست کردن تمرین کردن
دیر کردن، توقف کردن
Crave, Wish, Yearn
Litigate
Burgle, Mug, Steal